شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری | 
عضدالملک (هوشنگ بهشتي) : ان شاء الله که سال آينده اين باغبان پير خدمتگزار ، توفيق تقديم نهال برومند ديگري داشته باشد .

ناصرالدين شاه (عزت الله انتظامي) : اميدوار نباش ، مدرسه‌ هنر مزرعه‌ بلال نيست آقا ، که هر سال محصول بهتري داشته باشد . در کواکب آسمان هم يکي مي‌شود ستاره‌ درخشان ، الباقي سوسو مي‌زنند . 

کمال الملک/ علي حاتمي

برچسب ها :

علی حاتمی

،

کمال الملک

شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری | 

"باقی عمرم مانند یک بیابان خالی جلوم دراز شده ."


دیشب بالاخره "بازمانده ی روز" نوشته ی کازوئو ایشی گورو را تمام کردم. داستان،خاطرات آقای استيونز ، سر پيشخدمت يكي از منازل اشرافي انگلستان است كه سال ها با تشريفات زياد امور منزل را اداره مي كرده است . بعد از ساليان زياد اين منزل توسط يك ارباب آمريكايي خريده مي شود و صاحب جديد خانه كه روحيه صميمي تر و شادتري دارد ، آقاي استيونز را به يك مسافرت شش روزه مي فرستد . كتاب در حقيقت گزارشي از اين شش روز است .
زیبایی داستان را شاید بتوان در وهله ی اول روایت زنده و تکنیکال اثر دانست.از ظرافتهای کار ایشی گورو باید کاربرد زمان و استفاده مناسب از جابجاییهای زمانی (فلاش بک و...)را نیز مد نظر قرارداد.فصل بندی های به جا و اثرگذار کتاب یکی از بهترین فصل بندیها و کاربردی ترین فصل بندیهای داستان است.تعلیقی که از این فصل بندی ها و نقطه ی شروع هر فصل ایجاد می شود مخاطب را به لایه های درونی شخصیت استیونز ارجاع می دهد و شما را به خواندن ادامه ی اثر تشویق می کند.
خلق شخصیت استیونز در قالب بازگویی اندیشه ها و نگرش وی می تواند یک نکته ی آموزنده ی دیگر برای اکثر داستان نویسهای ما باشد.شخصیتی که حتا وقتی در صفحات پایانی کتاب نگرش خودش را مورد نقد قرار می دهد، با این حال برای تغییر روش زندگی اش حاضر به تغییر نگرش خود نیست.
نکته ی مهم دیگری که باعث می شود شما را به خواندنش دعوت کنم:شیوه ی پرداختن نویسنده به مسائل اجتماعی و سیاسی است،شما تمام اتفاقات دوره ی جنگ جهانی را با نگاه مستخدمی می بینید که شباهت ناخودآگاهی به سربازان هیتلر و نگرش نازیها دارد؛هرچند در هیچ کجای داستان سعی به دفاع از عقاید خودش نکرده باشد،چرا که حتا نگاهش به زندگی و شغلش (که همه ی هدفش از زندگی شده است) تحت شعاع ارباب و تفکرات وی قرار گرفته است.
و حرفهای زیادی می توان درباره ساختار و... این داستان گفت و نوشت اما نهایتن هیچکدام بهتر از خواندنش نیست.
برچسب ها :

کازوئو ایشی گورو

،

بازمانده ی روز

دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری | 

بی شک فروغ فرخزاد اصلی ترین شاعری است که به مفهوم درست از تعاریف نیما درباره شعر رسید و راه را برای ادامه ی شعر نو باز کرد.هرچند باید حرف فروغ را درباره ی مجموعه های اسیر و دیوار و عصیان قبول کرد اما شاید همین مجموعه ها را نیز بتوان بعنوان تجربه در رسیدن به زبان تولدی دیگر پذیرفت.باید قبول کرد فروغ فرخزاد توانست با استفاده از درک درست و نگاه مادرانه ی خود به زبان،اصالت و حقیقت موسیقی شعر را به آن برگرداند.فروغ فرخزاد با نگاهی که به زندگی و محیط خود داشت،و با تکیه بر ذهن تصویرمدار خود راهی را که نیما برای اجرای شعر پیشنهاد نموده بود (شعری که باید اجرا شود) در دو مجموعه ی آخر خود عملی کرد.

جهان بینی فروغ به معنای واقعی آن،جهان بینی است! و گستره ی جغرافیایی آن ضمن حفظ فرهنگ بومی خود از لحاظ بافت معنایی و مفاهیم در مرزهای ذهنی یک ایرانی و فارسی زبان محدود نمی شود.

شعرهای فروغ فرخزاد را اگر بخواهیم از نگاه  ساختارگرایانه نیز بررسی کنیم باید در برابر توانایی ذهن سیال و فرم گرای وی سر تعظیم فرود آورد.فروغی که توانسته در بلندترین شعرهای خود، با سیالیت تمام ، فرم و ساختار منسجم معنایی و تصویری را حفظ کند.

«و این منم

زنی تنها

در آستانه فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین

و یأس ساده و غمناک اسمان

و ناتوانی این دستهای سیمانی

  

زمان گذشت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

 ساعت چهار بار نواخت

امروز روز اول دی ماه است

من راز فصلها را میدانم

و حرف لحظه ها را میفهمم

نجات دهنده در گور خفته است

و خاک ، خاک پذیرنده

اشارتیست به آرامش

 

 

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

  

در کوچه باد میآمد

در کوچه باد میآمد

و من به جفت گیری گلها میاندیشم

به غنچه هایی با ساقهای لاغر کم خون

و این زمان خسته ی مسلول

و مردی از کنار درختان خیس می گذرد

مردی که رشته های آبی رگهایش

مانند مارهای مرده از دو سوی گلو گاهش

بالا خزیده اند و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را

تکرار می کنند

-سلام

- سلام

و من به جفت گیری گل ها میاندیشم

 

در آستانه فصلی سرد

در محفل عزای آینه ها

و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ

و این غروب بارور شده از دانش سکوت

چگونه می شود به آن کسی که میرود اینسان

صبور ،

سنگین ،

سرگردان .

فرمان ایست داد .

چگونه می شود به مرد گفت که او زنده نیست ، او هیچوقت

زنده نبوده است...»*

 

*بخشی از شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

برچسب ها :

فروغ فرخزاد

پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری | 

این روزها دو مجموعه شعر خواندنی از دوستان خوبم منتشر شده که دعوتتون می کنم به مطالعه و لذت خوانش این شعرهای خاص


برچسب ها :

حامد رحمتی

،

مرتضا محمودی

سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری | 


در جاده ای فرعی و دور افتاده

به تماشای مسافران

ایستاده است

درخت پیر

 

سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری | 


زندگی همین اش خوب است

دنبال خانه ای برای اجاره بگردم

و ترجیح بدهم

خانه ای را که تو

در آن ساکن بوده ای؛

 

خانه را می پسندم

بنگاهدار قیمت را می گوید

و بی حوصله

به بنگاه دیگری می روم

با این اطمینان

که در خانه های دیگری هم بوده ای.


چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری | 
و اما شما را دعوت می کنم به کافه فرهنگ!

محیط لذت بخش نوشیدن چای،دمنوش یا قهوه در میان قفسه های کتاب

با دوستان خود،با شاعران و نویسندگان به گفتگو و یا مطالعه بنشینید

با هم باشیم در کافه فرهنگ

برچسب ها :

کافه

چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۲ ساعت نوشته ی ابوالفضل نظری
با سایت کافه کتاب می توانید در هر کجا که هستید با کافه های فرهنگی آشنا شوید و از فرصت مطالعه ای خوب بهره مند شوید:

http://coffeeketab.com




برچسب ها :

کافه

مشخصات
حظ ز کلمه آینده از آن شماست چرا که...
رویاهای شما آینده را می سازد.

گاهی تصمیم می گیریم خودمان را بشناسانیم
در مورد من حقیقت این است
گفتند:" خواجه عاشق آن باغبان شده است
او را به باغها جو، یا بر کنار جو "

ماه تولدم امید روییدن است و ماه مرگم رویای رسیدن
دنیا را در کودکی تجربه کرده ام
و زنده گی ام را قاطی مرگ
هنوز اما تجربه می کنم
××××
یادآوری:استفاده از ترانه های این وبلاگ نیاز به اجازه کتبی سرایندگان اثر دارد
پیوندها